loading...
نوشته
آخرین ارسال های انجمن
مهدی بازدید : 16 پنجشنبه 22 خرداد 1393 نظرات (0)
پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود

در یخچال را باز می کند

عرق شرم ...
بر پیشانی پدر می نشیند

پسرک این را می داند

دست می برد بطری آب را بر می دارد

... کمی آب در لیوان می ریزد
 
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "

پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...
 
 

 

برچسب ها نوشته ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    وبلاگ در چه سطحی است
    آمار سایت
  • کل مطالب : 102
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 60
  • بازدید ماه : 213
  • بازدید سال : 856
  • بازدید کلی : 6,603
  • کدهای اختصاصی
    

    مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ

    برای دریافت کد نوا کلیک کنید

    www.doostqurani.ir/

    دوست قرآنی" href="http://doostqurani.ir/">دوست قرآنی